اسفند،ماه خاطره انگیز
شهرادم این اسفند ماه است ماهی که میرود تا همه طبیعت به نو شدن برسد ببین درختان کم کم آماده شکوفه زدن میشوند و گلها آماده به غنچه نشستن و این گوشه کوچکی از هنر نمایی خالق قادر ست بیا لذت ببریم از تماشای گل از تماشای درخت از آواز پرندگان و...که این انتهای نیایش است و لذت ببریم از زندگی کردن در کنار عزیزانمان که تکتکشان موهبتندو وجودشان غنیمت
با یک دنیا عشق برایت مینویسم پسر جوانمردم
آخرین ماه از سال 93 هم رسید،با همه شلوغی ها و خستگی از کار خونه و خرید و غیره خیلی این ماه قشنگ و دوست داشتنیه چون همه جا بوی نو شدن میده و همه در حال تکاپو هستن تا با تمیز کردن خانه و خرید لباس نو و مهیا کردن وسایل هفت سین و همچنین آماده کردن خوراکی های خوشمزه برای پذیرایی از مهمونا به استقبال یه سال جدید با یه عالمه آرزوی های شاد و سبز برن
تو خونه همیشه گرم و پراز عشق و امید ما هم خیلی خبرا هست از نظافت و خونه تکونی و خرید وسایل مورد نیازمون تا مسافرت و...
اوایل اسفند ماه ما به یه مسافرت سه نفره جمع و جور و البته خیلی خیلی خاطره انگیز و خوش رفتیم،مقصد چالوس بود و بسیار بسیار اقامت خوب و عالی داشتیم و حسابی استراحت کردیم و از آب و هوای خیلی خوب اونجا بهره بردیم،نا گفته نماند که از همه بیشتر به گل پسرم خوش گذشت چون تو این چند روز حسسسسسسابی تو هوای پاک بازی کرد.
خواب خوش شهرادم در مسیر رفت
هوا خوری نازنین پسرم در کنار دریا
بازی تو محوطه
سرسره بازی جزء جدانشدنی بازی های گلم
و خلاصه آقا شهراد جانم حسابی تا جایی که انرژی و توان داشت از بازی و فعالیت و جنب و جوش کم نزاشت
و یه تشکر خیلی خاص و ویژه از بابا مهدی جان مهربون به خاطر فراهم کردن این سفر
دیگه وقت برگشتن به خونست
یه عالمه کار منتظر ما هستن تا با یه استقبال گرم به پیشوازمون بیان
اولین کار این بود که تصمیم گرفتیم قند عسل جان رو به آرایشگاه ببریم تا حسابی اصلاحات روی موهاش انحام بشه چون دیگه خیلی نامرتب شده بود
و این اولین باری بود که شهراد به آرایشگاه میرفت
گل پسرم قبل از پیرایش
جانکم در هین پیرایش
اینم نتیجه کار
به به چه پسری،چه عسلی،از عسل شیرین تری،عزیز دلم مبارکت باشه،قشنگ بودی قشنگ تر شدی نااازنینم
عاشقتم
خیلی خیلی ممنون از بابایی مهربون که واقعا همیشه مدیون محبتاشون هستیم ،ناز دردونه من خیلی آروم تو بغل بابابزرگ مهربونش نشست تا آقای آرایشگر به راحتی موهای قند عسلی رو کوتاه کرد
حالا بریم تو حال و هوای خرید ...
توی فروشگاه بعد از اتمام خریدامون شهراد یه ماشین سواری مفصلی کرد اینقدر بهش خوش گذشته بود که به زور پیادش کردیم
آخه پسر من پیاده شو باید بریم کلی کار داریم
با هزار تا برنامه بالاخره پیاده شدی ولی بازم با رضایت قلبی نبود
و خلاصه خرید وسایل مورد نیاز خونه انجام شد و البته ناگفته نماند خرید لباس برای پسر خوش تیپ و یکی یدونه هم انجام شده که تو اولویت تمام کارا بود چون واقعا خرید کردن برا شهرادم برام لذت بخشه
همه کارای مربوط به نظافت و نوسازی خونه هم با کمک بابای مهربون انجام شد،البته یه کم طولانی شد،چون با وجود یه گل پسر کنجکاو که دوست داره از همه وسایل به عنوان اسباب بازی استقاده کنه سرعت کار کم میشه چون مجبور بودم تو زمانایی که تو خواب ناز به سر میبره کارهارو انجام بدم و برای کارهای بزرگتر و سنگین تر باز هم یه تشکر ویژه دارم از مامان بزرگا و بابابزرگای خیلی مهربون شهراد که زحمت نگه داری از شهراد و کشیدن تا من و بابا مهدی جان بقیه کارا رو به کمک هم انجام دادیم
هوا خوری تو یه روز آفتابی آخر اسفند ماه تو دریاچه چیتگر به همراه مامان جون و خاله جون
هوا عااااالی...
حالا دیگه حتی سفره هفت سین رو هم آماده کردیم و همه کارا انجام شده و ما منتظریم تا با یه دنیا آرزوی قشنگ که براشون برنامه ریزی کردیم به استقبال بهار سر سبز بریم
خدای مهربونم از تو ممنونم به خاطر نعمت سلامتی و به خاطر فرصت تجربه این عشق