31 ماهگی...

سال به نیمه رسید و پاییز رنگارنگ یکی دیگه از فصلای خوب خدا شروع شد و حال و هوای مهر ماه و رفتن بچه ها به مدرسه...

و شهراد نازنینم که میخواد خوب غذا بخوره تا بتونه بزرگ بشه و به مدرسه بره(البته به گفته خود ایشون)

تو این روزا و با سپاس بینهایت از بزرگی پروردگارم من روز به روز بیشتر شاهد رشد ذهنی و عقلی و ...شهرادم هستم این رو از سوالای مختلف و متنوعی که میپرسه میشه درک کرد. با دیدن برنامه کودک و با دیدن چیزای مختلفی که دور و اطرافمون وجود داره و اتفاق می افته خلاصه در مورد هر چیزی که فکرشو کنید،با همون زبون شیرین و لحن قشنگ و دوست داشتنیه کودکانش سوال میپرسه و قند تو دل ما آب میکنه، و من از این بابت واقعا خوشحال و ذوق زده هستم که نازنین پسرم روز به روز عاقل تر و کامل تر میشه و میخواد راجع به همه چی بیشتر و بیشتر بدونه.

و بازهم از خدای بزرگ و مهربونم میخوام که بتونم به شیوه درست و صحیح پاسخگو باشم چون میدونم پرسیدن این سوالا روند طبیعی رشد عقلی هر کودکی هست که تو این سن قرار داره ،هر چند شاید سوالا کودکانه و خیلی ساده باشه اما میخوام که احساسات لطیف و ظریف و حساس شهرادم آسیب نبینه و به بهترین شکل رشد پیدا کنه...

و اما اندر احوالات آقا شهراد،عشق شیرین زبون و مهربون و باهوش من که همچنان به نواختن ابزار و آلات موسیقی علاقه نشون میده از جمله گیتار و ویولن که بابای مهربون اونا رو خریده و در اختیارش قرار داه ،همچنین آقا شهراد جان خیلی به دقت به ویدیوهای موسیقی سنتی  که براش میزارم نگاه میکنه و سعی میکنه از اونا کپی برداری کنه و به ابتکار خودش ابزار موسیقی درست میکنه از جمله تبک و کمانچه و سنتور و ...

و علاقه به نقاشی البته خط خطی کردن دفتر نقاشی هچنان ادامه داره و کتاب خونی هم بهش اضافه شده اینا کارای فرهنگی بودن که ایشون بهشون علاقه مند هسنتد و البته ساختن ماشین و هواپیما و ... با لگو هم یکی دیگه ازسرگرمیای عشق کوچولوی منه.

حالا تفریحات  عشق کوچولو و زیبا و دوست داشتنی من که علاوه بر کامیون سواری به سه چرخه سواری تو خونه هم علاقه منده به طوری که تو خونه همش سواره سه چرخشه و هر جا که بخواد بره اونو با خودش میبره البته چون هنوزخوب نمیتونه پدال بزنه تو خونه سه چرخه سواری میکنه اینو یادم رفت بگم که واقعا شهراد به سوییچ و کلید و ریموت علاقه داره و تو خونه حتما باید یه سوییچ تو دستش داشته باشه...

بازی کردن تو پارک هم که جزو برنامه هر روزه عزیز دل منه.

 آقا شهراد جونی و شرکت در مراسم عروسی

آقا شهراد جونی و دوچرخه سواری توی خونه باباجونینا

دقت کردن به عکسای دوتا از دوستای صمیمیش رامان و رادین

 گشت و گذار پاییزی در پارک

بازی با وسایل ورزشی تو پارک

شهراد و مهمانی تو خونه رادین توپولی...

 محو تماشای تلوزیون...

 عشق من تو یه مهمونی دوستانه شرکت کرده و بازم مثل همیشه همه رو عاااشق خودش کرده

شهراد جانم در فروشگاه...

شرکت کردن عزیز دل مامان در مراسم عزاداری امام حسین (ع) به همراه بهترین پدر بزرگ دنیا

ظهر عاشورا

پارک قیطریه

شهراد و عینک بابا مهدی...

یه روز خیلی خوب به همراه خاله جون در دریاچه چیتگر که خیلی هم خوش گذشت

بعد از دو روز بارندگی من و شهراد جونم تصمیم گرفتیم برای دوچرخه بازی و پیاده روی به پارک بریم و تو این هوای خوب خوش بگذرونیم