33 ماهگی پاییزی...
تجربه دیدن اولین برف!!!!بله نازنینم شما تو سن 33 ماهگی برف رو از نزدیک دیدی و با دستای کوچولوت این دونه های سفید رو لمس کردی اونم تو ارتفاعات توچال،امیدوارم امسال یه سال پر از برف داشته باشیم تا بتونی با دستای خودت یه آدم برفی بسازی آدم برفی با دماغ هویجی و چشمای سنگی و موهایی از جنس جارو! دقیقا مثل بچه گیای مامان و بابا که بارها و بارها این کار و انجام دادیم از صمیم قلب دوست دارم شادی ساختن آدم برفی رو تجربه کنی ...
اینجا چندتا از عکسای اون روز خوب رو ثبت کردم چون واقعا به هممون خیلی خوش گذشت.
در تله کابین توچال...
ایستگاه 7 برفی و خیلی سرد...
ایستگاه 5 توچال...
کیدز لند مجموعه کوروش...
یکی دیگه از روزای جمعه رنگارنگ و قشنگ خدای مهربون درکنار دوتا عزیزای دلم که وصف بزرگی دوست داشتنشون برام سخته و قدر و اندازه سپاسگذاری من از اون مهربون بی همتا به خاطر وجودشون بی حد و اندازه،در کنارتون خوشم و دلگرمم به وجودتون در زندگیم...
شاد باشید و سلامت
دوستتون دارم بی حد و اندازه
یه روز بارونی و آقا شهراد که بدش نمیاد یه چرت لالا کنه تو ماشین...
آقا شهراد جانکم در مطب دندانپزشکی...
خداروشکر خییلی خوب برای معاینه دندونات با خانوم دکتر مهربون همکاری کردی،این عالیه پسرم...
آفرین پسر نااارنین من...
در آخر هم کلی با وسایل بازی تو مطب بازی کردی و اصلا دلت نمیخواست اونجا رو ترک کنی
خداروشکر ...
ما تو اواسط آذر ماه شاهد بارش برف بودیم . با بارش این گوله های بلورین لب همه بچه ها و حتی بزرگترا خندون شد چون واقعا بارش برف خیلی حس و حال خوشی رو با خودش به همراه داره و البته راه رفتن روی دونه های کوچیک برفی که تجمعشون در کنار هم یکی از بی نظیر ترین هنرمندی های خالق یکتاست برای هر کسی خوشاینده...
و حالا شهراد نازنین ما که از لحظه بارش برف از پشت پنجره شاهد اون بود و کلی ذوق میکرد تا برف بازی و لمس کردن گوله های برفی با دستای کوچولوش
خدا یا ممنونم به خاطر این همه نعمت های زیبا و رنگارنگ
عزیزترینم،وقتی گوله های برفی رو با دستای کوچیک و پر انرژیت بدون پوشیدن دستکش لمس میکردی حس کنجکاوی و رضایت رو تو چشمای زیبا و مهربونت میدیدم . شهراد زیبای من راه رفتنت بازی کردنت با لحن شیرین و دوست داشتنی حرف زدن و سوال پرسیدنت همه و همه فقط یک چیز رو تو ذهن و زبون من جاری میکنه که از خدای خودم سپاس گذاری کنم به خاطر داشتن این هدیه زیبا ،با شکوه،کامل و تمام عیار
پسر مهربون و دانای من ،مامان با تمام وجود عاااشقته .
بی نهایت خوشحالم از این بابت که ثانیه به ثانیه بزرگتر شدن گل پسرمو تو محیط امن و پر از عشق و آرامش خونه میبینم و میتونم براش وقت بزارم ،باهاش بازی کنم و از وجودش لذت ببرم.