کنجکاوی های آقا شهراد
عزیز دل من شش ماه ونیمه شدی و ماشاالله به راحتی سینه خیز میری و هر چی از وسایل خونه که دستت بهش برسه رو بر میداری.اینا نشونه تکامل رشد قند عسل منه که خدا روشکر به طور طبیعی کنجکاویش بیشتر شده و هر وسیله ای که توجهش رو جلب کنه سریع به سمتش خیز بر میداره.از این بابت واقعا از خدای خودم ممنونم که شهراد من یه پسر سالم و باهوشه.
حالا مثلا یه نمونه از این کنجکاویا رو بهت نشون میدم
یه لحظه ازت قافل شدم اومدم دیدم خودتو رسوندی به وسایل تزیینی کنار آشپزخونه بعدش...
از اونجایی که برات یه کشف تازه بود شروع کردی به خوردن جا شمعی تا ببینی جنسش چیه...
و چون این اولین باری که به وسایل خونه دست میزدی شکار لحظه ها کردم ...
قربون اون چشمای قشنگت هیچ اشکالی نداره مامان شما آزادی هر چقدر دلت میخواد فضولی کن فقط مسولیت مامان رو چند برابر کردی از این به بعد باید خیلی بیشتر مراقبت باشم تا محیط خونه برات امن امن باشه.
پسر قشنگم دیگه وقتشه که سوار روروک بشی تا وقتی من کار دارم خیالم راحت باشه که پسر ناز من کارای خطر ناک نمیکنه،ماشین جدیدت مبارک. هر جا من میرم شما هم میای دنبالم . اینقدر شیرینی که حد و اندازه نداره ،وااااااااااااااااااااااای میخوام بخورمت قند عسلم.
خداروشکر اینقدر تو روروک راحت بازی میکنی و این ور و اون ور میری البته اولش بلد نبودی حرکت کنی با یه کم تلاش یاد گرفتی.آفریــــــــــــــــــــــــــــن پسر گلم.البته منم نمیزارم از نشستن تو روروک خسته بشی ،خوب حواسم بهت هست.
هر که در عشق تو گم شد از تو پيدا مي شود
قطره ي نا قابل دل از تو دريا مي شود
دستي که به درگاه خدا بسته پل عشق
کوتاه نبينيد که اين قصه دراز است
عظمتت رو شکر
هر چقدر شاکر خدا باشم بازم کمه...