بهار 95

بالاخره بهاری که انتظارش رو میکشیدیم از راه رسید و با خودش کلی سرسبزی و طراوت آورد،البته الان که من دارم این پست جدید رو به وبلاگ قند عسلم اضافه میکنم اوایل اردیبهشت ماه هستش و از حال و هوای عید فاصله گرفتیم اما همچنان بهار هست و ماهم هستیم و از این حال و هوای خییییییلی خوب لذت میبریم.توی این فصل زیبا و رنگارنگ خدای مهربون من و شهراد جانم سعی میکنیم هر روز به پارک بریم و گل پسری هم حسااابی توی این هوای خوب درکنار دوستای کوچولو موچولوش بازی میکنه و من با دیدن این همه شور و نشاط و انرژی واقعا سر ذوق میام و به خودم قول میدم که هر روز این فرصت رو برای یکی یه دونم فراهم کنم که بتونه تو هوای آزاد حسابی بدو بدو کنه و با دوستاش شاد باشه...

عزیزم رسیدن این بهار شاد رو بهت تبریک میگم ،نااازنیم وجودت سرفصل همه سبزینگی ها و رویش ها و طراوت هاست،پیچیدن زنگ صدات تو خونه یعنی زندگی، خندیدن ها و بازی کردن ها و بالا و پایین پریدن هات و حتی شنیدن صدای گریه ت از سر بهونه و لج بازیهای کودکانه هممممه و همممه زندگی من و بابای مهربون و پدر بزگا و مادر بزرگای گل و دوست داشتنی و همه عزیزانمون رو بیش از پیش شیرین تر و شیرین تر میکنه و خداروشکر که همه با هم از این بهار لذت میبریم.

خدای مهربووونم ممنون به خاطر این هممممممممه نعمت و زیبایی....

و حالا میریم سراغ عکسای نوروزی آقا شهراد در کنار سفره هفت سین نودو پنجی ما

دید و بازدید نوروزی از برج میلاد 

تقریبا نیمه دوم تعطیلات نوروزی ما به کرمانشاه سفر کردیم که تو این سفر هم از هم جواری با عزیزانمون لذت بردیم و دید و بازدیدی تازه کردیم و هم اینکه از طبیعت زیبا و ناب و جان بخش کرمانشاه و منطقه اورامانات استفاده کردیم و از دیدن اون همممه زیبایی چشممون رو جلا دادیم و به معنای واقعی حظظظظظ وافر بردیم

مسافر کوچولو ما هم که خداروشکر مثل همیشه خییییلی پسر خوبی بود و با شیرین زبونیاش قند تو دل همه آب میکرد

یه مسافرت 3 نفره خیلی باحال

کوه و سراب بیستون 

دردانه جان که یه کمی خواب آلود بود اما با دیدن این همه قشنگی خواب از سرش پرید 

هتل کاروانسرای لاله در جوار کوه بیستون 

آبشار زیبا و دلفریب و با ابهت بل در روستای هجیج از توابع پاوه 

سد داریان 

شهراد فلوت به دست که فلوتشو از دم در غار براش خریدم و آقا شهرادم تو کل مسیر یه لحظه اونو از حودش جدا نکرد گوش ما رو با نواختن فلوتش نوازش میداد 

غار قوری قلعه 

سراب نیلوفر 

بخش شیرین ماجرا که همیشه برای من هیجان انگیزه آماده شدن عکسای آتلیه قند نبات جانه که به مناسبت سه ساله شدنش انداخته شده که البته عکسای دونفره من و شهراد و عکسای سه نفره مون با بابای مهربون محفوووووظه

 با تاخیر این  ورق از خاطرات فروردین ماهی شهرادم به وبلاگش اضافه شد اما من همچنان سر قول خودم هستم و سعی میکنم تا جایی که در توانم هست عکسهای شهراد جانم رو اینجا با متنهایی هر چند دست و پا شکسته که ممکنه تو متن اشکالاتی هم داشته باشه اینجا ثبت میکنم و فکر میکنم واقعا یادگاری خیییلی خوب و شیرینیه برای جانانم به امید اینکه مورد پسندش واقع بشه

و باز هم به خاطر همه زندگی 

خدایاااااااا ممنونم.