اردیبهشت 95

 اردیبهشت ماه برای ما پر از سفر و اتفاقای خیلی خوب و شاد بود و از این بابت وبلاگ گل پسری پر شد از عکسای شاد و متنوع 

یکی از اتفاقای خوب و خوشایند البته اواخر فروردینی به دنیا اومدن یه فرشته پاک و کوچولو و نازنین به اسم حلما خانوم که دختردایی آقا شهراد هستن،خداروشکر که دخترمون سالم و سلامت به دنیا اومد....

اندر احوالات مارکوپولی ما : 

دوتا سفر خیلی شیرین و دل انگیز ما به جنوب کشور که برامون به عنوان اولین تجربه خیلی خاطره انگیز شد ،اولی سفر به بندر عباس و قشم و دومی سفر به بوشهر که هرکدوم تو فضای دلچسب جنوب کشوری با اون هوای گهگاه گرمش حس و حال خاص و متفاوتی داشتن،خداروشکر این سفرها هم هر کدومش به نوع خودش به ما خوش گذشت و البته با همراهای مامان جون باباجون و خاله جون فضای گرم جنوب برای ما گرمتر و دلچسب تر شد البته حضور آقا شهراد نازنینم با اون همه شیرین زبونی و شیطنت و شیرین کاری اصلا نمیذاره کسی حوصله ش سر بره... و یه تشکر ویژه از بابا مهدی مهربون که شرایط سفر رو برامون مهیا کرد....

وحالا یه اتفاق خیلی شاد اردیبهشت ماهی دیگه برگزاری جشن تولد روژین و رامان جونی عزیزای عمه بود که بازهم یه خاطره دیگه رو تو ذهن ماثبت کرد شهراد من مثل همیشه پسر خییییییلی خوبی بود و کلی هم بهش خوش گذشت.

 این بار انگار هواپیما سواری خیلی بیشتر از دفعات قبل به شهراد جانم کیف داد،چون قبلا که کوچیک تر بود درک درستی از هواپیما نداشت،ولی این دفعه ازسر ذوق از پنجره جدا نمیشد و از سر کنجکاوی یه عاااالمه سوال پرسید...

شهرادم عاااااااشقتم عزیزکم.

اتوبوس دریایی سواری در پهنه با عظمت و زیبای خلیج فارس برای ما بزرگترا کلی هیجان انگیزه چه برسه به آقا شهراد.

جزیره هنگام بی نظیر،دریای نیلگون و شفاف ،قایق سواری،دیدین شنهای ساحل نقره ای،ماهی های آکواریومی و تماشای آهوها، به معنای واقعی جزیره هنگام زیبا و چشم نوازه من عاشق جزیره ام.

لذت حضور داشتن توی اون ساحل  زیبا و دنج ، تماشای آب بازی کردن شهراد نازنین و عزیزم ،خداروشکر به خاطر این هممممممه آفریده های نااااب....

جزیره قشم یه پکیج مسافرتی خیلی کامله درکنار طبیعت بکر پاساژ گردی و بازار گردی  و یه خرید عالی لذت سفر و تمام و کامل میکنه...

و حالا بوشهر و بندر گناوه

ساحل گناوه رو تو هیچ جای ایران نمیشه پیدا کرد

شن بازی کردن قند عسلم که اصلا ازش خسته نمیشد 

ساحل ریشهر تلفیقی از دریا و سخره و شن

تلاش باباجون و بابا مهدی برای اینکه شهراد همراه اونا تنی به آب بزنه بی فایده بود،گویا شن بازی برای دردانه جان لذت بخش تر بود 

و این هم دختر بهاری ما حلما خانوم ناز عمه... 

شهراد خوشششششش تیپ من و شرکت در جشن تولد رامان و روژینم.... 

شهراد جان و دریاچه چیتگر و ماشین بازی و اسب سواری که خیلی دوسشون داره

شهراد این روزا به لگو بازی علاقه پیدا کرده و با خلاقیت خودش چیزای خیلی جالب و بانمک میسازه مثل دایناسور و برج و ماشین آتش نشانی و خیلی چیزای دیگه،واقعا عاشق این خلاقیتتم پسر باهوش من...