شهرادشهراد، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

شهراد پادشاه جوانمرد

9 ماهگی

آقا شهراد در سن 9 ماهگی برای اولین بار به شمال ایران (نوشهر) سفر کرد. عزیز دلم سفر بخیر تو یعنی گونه های غنچه ای را به رسم مهربانی ناز کردن تو یعنی جستجوی آبی عشق تو یعنی مثل شبنم عاشقانه ،گلوی یاس ها را تازه کردن تو یعنی وسعتی تا بی نهایت،تو یعنی نغمه موزون باران تو یعنی ارغوانی گشتن و بعد،هزاران دست تنها را فشردن تو یعنی بی ریا چون یاس بودن تو را انقدر در دل می سرایم،که دل یعنی ترا زیبا سرودن،فدای تو شقایق احساس،و رویای بی آغاز سرودن 2 تا هدیه آسمـــــــــــــــــــــــــــــــــونی من... در مشرق عشق دشت خورشید تویی در باغ نگاه یاس امید تویی در بین هزار پونه آنکس که مرا ...
7 اسفند 1392

10 و 11 ماهگی قند عسل

  آقا شهراد رفته آتلیه عکس انداخته البته اینجا اواخر 8 ماهگیشه،ماشاالله چقدر قند عسلم جذاب و خوش تیپه علاقه آقا شهراد به بازی با وسایل آشپزخونه... آخه موش موشک من تو تو سبد چی کار میکنی... یه روز جمعه رفتیم وموزه کاخ گلستان که خیــــــــــــــــلی هم به من و بابا مهدی در جوار شما خوش گذشت پسر من لباس پوشیده بره مهمونی... شکر خدای مهربون که شیرین پسر من اینقدر خوشگل میخنده،همیشه لبت خندون باشه عزیزم نمیدونم چه جوری بگم دوستت دارم پسر خوش قد و بالای من اینجا آقا شهراد جیگر طلا از حمام تشریف آوردن دارن آفتاب میگیرن   شرح پیشرفت های آقا شهراد: گل پسر من توی...
15 بهمن 1392

شهراد نیم ساله

ماهگی مبارک امروز شنبه 2 شهریور 92 روزیه که پسر شیرین عسل من سه روز از واکسن 6 ماهگیش گذشته . امروز روزیه که برای اولین بار غذا خوردن رو تجربه میکنی چون دیگه شش ماهه شدی و باید علاوه بر شیر مامان غذا هم بخوری اولین غذات مثل همه بچه های دیگه فرنیه اونم تو وعده صبحانه امیدوارم گوارای وجودت باشه از خدای بزرگ میخوام همیشه پسرم سالم باشه تا بتونه از این همه نعمت و برکت که سر سفره ما اومده بخوره و بنوشه و لذت ببره. اینم یه عکس از اولین غذای شیرین ترین پسر دنیا از همین اول کاری دوست داری مستقل غذا بخوری  اولش مزه غذا برات ناآشنا بود ولی خداروشکر غذارو دوست داشتی  عزیزم دست پخت مامان چه طوره؟ ...
11 آبان 1392

8 ماهگی

یه روز پاییزی آفتابی و تاب سواری عزیز دل مامان اینجا شهراد من به صورت کاملا مستقل نشسته و داره با اسباب بازیش بازی میکنه و چون عزیز مامان داره دندون جدید در میاره از اسباب بازی برای ماساژ لثه استفاده میکنه...  یه خواب راحت بعد از بازی معصومه تر از چشم تو چشمای درشت اهوی تو در و دشته اما بخدا اینهمه بیچاره که چشمای تو کشته  اون نکشته اون نکشته چقدر زمان داره زود میگذره انگار واقعا همین دیروز بود که توی بیمارستان برای اولین بار شهراد و توی بغلم گرفتم. آره عزیزم دارم هرروز بزرگتر شدنت رو میبینم و حالا 8 ماهه شدی داری قد میکشی و کارای جدید انجام میدی خدارو به خاطر همه چیز شاکرم .حالا دیگه ...
11 آبان 1392

8 ماهگی

یه روز پاییزی آفتابی و تاب سواری عزیز دل مامان اینجا شهراد من به صورت کاملا مستقل نشسته و داره با اسباب بازیش بازی میکنه و چون عزیز مامان داره دندون جدید در میاره از اسباب بازی برای ماساژ لثه استفاده میکنه... یه خواب راحت بعد از بازی معصومه تر از چشم تو چشمای درشت اهوی تو در و دشته اما بخدا اینهمه بیچاره که چشمای تو کشته اون نکشته اون نکشته چقدر زمان داره زود میگذره انگار واقعا همین دیروز بود که توی بیمارستان برای اولین بار شهراد و توی بغلم گرفتم. آره عزیزم دارم هرروز بزرگتر شدنت رو میبینم و حالا 8 ماهه شدی داری قد میکشی و کارای جدید انجام میدی خدارو به خاطر همه چیز شاکرم .حالا دیگه ر...
11 آبان 1392

شهراد 7 ماهه شد...

    بیا گنـــــــــــــــــــــــــاه کنیم آنجا که خدا نباشد...  با همه چیز درآمیز، و با هیچ چیز آمیخته مشو! که در انزوا پاک ماندن، نه دشوار است، و نه با ارزش! انسان یعنی چه؟ انسان موجودی است که آگاهی دارد (به خود و جهان)، و می‌آفریند (خود را و جهان را)، و تعصب می‌ورزد، و می‌پرستد، و انتظار می‌کشد، و همیشه جویای مطلق است، جویای مطلق. این خیلی معنی دارد. رفاه، خوشبختی، موفقیت‌های روزمره زندگی و خیلی چیزهای دیگر به آن صدمه می‌زند. اگر این صفات را جزء ذات آدمی بدانیم، چه وحشتناک است که می‌بینیم در این زندگی مصرفی و این تمدن رقابت و حرص و برخورداری، همه دارد پایمال می...
18 مهر 1392

کنجکاوی های آقا شهراد

عزیز دل من شش ماه ونیمه شدی و ماشاالله به راحتی سینه خیز میری و هر چی از وسایل خونه که دستت بهش برسه رو بر میداری.اینا نشونه تکامل رشد قند عسل منه که خدا روشکر به طور طبیعی کنجکاویش بیشتر شده و هر وسیله ای که توجهش رو جلب کنه سریع به سمتش خیز بر میداره.از این بابت واقعا از خدای خودم ممنونم که شهراد من یه پسر سالم و باهوشه. حالا مثلا یه نمونه از این کنجکاویا رو بهت نشون میدم یه لحظه ازت قافل شدم اومدم دیدم خودتو رسوندی به وسایل تزیینی کنار آشپزخونه بعدش... از اونجایی که برات یه کشف تازه بود شروع کردی به خوردن جا شمعی تا ببینی جنسش چیه... و چون این اولین باری که به وسایل خونه دست میزدی شکار لحظه ها کردم ... قربون اون چشما...
19 شهريور 1392

5 ماهگی و رویش اولین مروارید...

   5ماهگی فرشته کوچولو باز کن پنجره را و به مهتاب بگو: صفحه ی ذهن کبوتر آبی ست، خواب گل مهتابی است          ای نهایت در تو      ابدیت در تو        ای همیشه با من       تا همیشه بودن                                                        باز کن چشمت را تا که گل باز شود قصه ی زندگی آغاز شود                 تا که از پنجره چشمانت   عشق آغاز...
2 شهريور 1392

سیسمونی قند عسلی

بقیه در ادامه مطلب...                                                           با این همه یار کار دل گشته چه سخت دلدار یگانه ای گزیدن هنر است پروانه به شمع راز خود فاش نمود این راز نگفته را شنیدن هنر است         ...
31 مرداد 1392

4 ماهگی عشق کوچولو

 ماهه شدی قند عسلم... برام هیچ حسی شبیه تو نیست کنار تو درگیر آرامشم  همین از تمام جهان کافیه همین که کنارت نفس میکشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست.. تو پایان هر جستجوی منی تماشای تو عین آرامشه.. تو زیباترین آرزوی منی پسر گلم داری هر روز بزرگ تر میشی حالا دیگه 4 ماه از تولدت گذشته و من این تغییرات رو میبینم  منو و بابا رو کاملا میشناسی با هامون حرف میزنی برامون آواز میخونی بهمون میخندی و ما رو  هر روز بیشتر عاشق خودت میکنی. خدا جون دوستت دارم که شهراد رو به ما هدیه دادی و ازت میخوام کمکم کنی تا به بهترین شکل از این دسته گل مراقبت کنم خدایا شکر...     پسر ن...
6 مرداد 1392