شهرادشهراد، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

شهراد پادشاه جوانمرد

میلاد 3 سالگی و استقبال بهار...

استقبال بهار!!! بله جانکم حالا که برات مینویسم اسفند ماه شروع شده ماهی که به نظر من دو جنبه داره از یه جهت شادم برای رسیدن به نوروز و نو شدن و دیدن جوونه زدن درختا و البته دید و بازدیدای نوروزی از یه جهت نگاهی دارم به سالی که داره تموم میشه و به پایان میرسه و دیگه تکرار نمیشه...   اسفند ماه همیشه شور و حال خاص و متفاوتی داره،همه در تکاپو هستن برای انجام نظافت خونه و خرید و تدارک وسایل پذیرایی از مهمونا و ... که همه بوی زندگی میده.   ما هم تو این روزا کم و بیش مشغول نظافت و مرتب سازی و وسایل خونه هستیم که ناگفته نمونه در اکثر مواقع شما همکاری خوبی با من داری . خرید شب عید هم که دیگه گفتن نداره در جای خو...
10 اسفند 1394

بهمن ماه رسید

بهمن ماه هم رسید،دیگه کم کم داریم به میلاد 3 سالگی نااازنین پسر یکی یک دونم نزدیک میشیم. خداحافظی با دنیای 3 سالگی و ورود به یه دنیای جدید تر ،جدید از این لحاظ که دیگه تو این سن شهراد باید وارد دنیای آموزش بشه اونم تو محیط بیرون از خونه . فقط و فقط خواسته من از خدای بزرگ اینه که بتونیم هدایت گر خوبی برای مسیر پرورش همه استعدادای خدادادی باشیم که تو وجود جانکم نهفته ست، تو پر از انرژی و توانایی های بالقوه هستی ناازنیم، از خدا میخوام همیشه تو هر زمینه ای که دوست داری و به اون علاقه داری درجه یک و بهترین باشی. تو درجه یکی....  نمیدونم چه جوری دنیای زیبا و پر از عشقی که با تو دارمو برات بگم از بازی کردنای جورواجور و مختلف،از اینکه ر...
2 بهمن 1394

33 ماهگی پاییزی...

 تجربه دیدن اولین برف!!!!بله نازنینم شما تو سن 33 ماهگی برف رو از نزدیک دیدی و با دستای کوچولوت این دونه های سفید رو لمس کردی اونم تو ارتفاعات توچال،امیدوارم امسال یه سال پر از برف داشته باشیم تا بتونی با دستای خودت یه آدم برفی بسازی آدم برفی با دماغ هویجی و چشمای سنگی و موهایی از جنس جارو! دقیقا مثل بچه گیای مامان و بابا که بارها و بارها این کار و انجام دادیم از صمیم قلب دوست دارم شادی ساختن آدم برفی رو تجربه کنی ... اینجا چندتا از عکسای اون روز خوب رو ثبت کردم چون واقعا به هممون خیلی خوش گذشت. در تله کابین توچال... ایستگاه 7 برفی و خیلی سرد...   ایستگاه 5 توچال...    ...
21 آبان 1394

31 ماهگی...

  سال به نیمه رسید و پاییز رنگارنگ یکی دیگه از فصلای خوب خدا شروع شد و حال و هوای مهر ماه و رفتن بچه ها به مدرسه... و شهراد نازنینم که میخواد خوب غذا بخوره تا بتونه بزرگ بشه و به مدرسه بره(البته به گفته خود ایشون) تو این روزا و با سپاس بینهایت از بزرگی پروردگارم من روز به روز بیشتر شاهد رشد ذهنی و عقلی و ...شهرادم هستم این رو از سوالای مختلف و متنوعی که میپرسه میشه درک کرد. با دیدن برنامه کودک و با دیدن چیزای مختلفی که دور و اطرافمون وجود داره و اتفاق می افته خلاصه در مورد هر چیزی که فکرشو کنید،با همون زبون شیرین و لحن قشنگ و دوست داشتنیه کودکانش سوال میپرسه و قند تو دل ما آب میکنه، و من از این بابت واقعا خوشحال و ذوق زده هست...
7 مهر 1394

30 ماهگی...

 نوشهر خاطره انگیز اوایل مرداد ماه گرم و رنگارنگ یه سفر خیلی خیلی به یاد ماندنی و شیرین به نوشهر(مجموعه تفریحی بانک مرکزی )داشتیم که بسیااار هم به لطف خدا خوش گذشت. اول از همه چیز باید بگم که واقعا توی این چند روز از همه بیشتر آقا شهراد نازنین ما کیف کرد و صفا کرد چون حسابی درکنار ساحل نیلگون دریا آب بازی و شن بازی کردو تا جایی که درتوان داشت ازوسیله های بازی استفاده کرد و خلاصه از فضای باز و هوای خوب و ساحل دریا و...بهره کافی برد. و درکنار قند عسل شیرین زبون که واقعا با شیرین زبونیش خنده رو لب همه میاره صد البته ما و همه خانواده و عزیزان هم از دریا و فضای واقعا دل انگیز و زیبای مجموعه استفاده کردیم و کلی انرژی گرفتیم و خوش بو...
8 مرداد 1394

خرداد و تیر...

الان که دارم برات مینویسم دوسال و چهار ماهه هستی و من با تمام عشق و اشتیاق مینویسم تا بدونی برام خییییلی عزیزی و دغدغه جدی من توی این روزهای زندگی تربیت و پرورش کامل و بی عیب و نقص این لوح پاک و بی آلایش و فرشته دوست داشتنی زندگیمه  ساده مینویسم  منو ببخش اگر نمیتوانم  کامل تمام لحظه های شیرین با تو بودن رو به تصویر بکشم منو ببخش که اگرگاهی خوب نمیتوانم برایت کودکی کنم  منو ببخش که گاهی برای بازی کردن با تو وقت محدودی را صرف میکنم  و اگر گاهی حوصله و طاقت من کمتر از آن چیزی ست که باید باشد نازنینم،کودکانه هایت را برایت ثبت میکنم فقط همین... و حالا وقت سوال پرسیدن توست  مامانی این چیه؟؟؟؟؟؟&nb...
24 خرداد 1394

جشنواره نی نی و طبیعت

خبر فوری و مهم... آقا شهراد نازنین ما تو جشنواره با این عکس شرکت کرده لازم به ذکر است که این عکس ها  رو وقتی از ایشون گرفتم که مشغول کنجکاوی تو طبیعت و گل و درخت و ...بودن.   شرکت تو مسابقه برای من از همه چیز مهم تره چون میخوام نازنین پسرم بدونه که برام خیلی خیلی با ارزشه و این فقط به عنوان یه یادگاری کوچیکه که براش ثبت کردم البته خاطرات شیرین بودن با عزیز دلم تو فضای زیبا و رنگارنگ پارک ها همیشه تو ذهن و قلب من ثبت شده امیدوارم عزیز نازنینم بعدا از دیدنشون لذت ببره و صد البته که موفقیت تو این جشنواره شیرینی این همه زیبایی رو برامون چندین برابر میکنه... پسرم همیشه موفق باشی یک دنیا دوستت دارم بهترینم ...
7 خرداد 1394

اردیبهشت و خرداد ...

الان که دارم برای پسر یکی یدونم مینویسم وارد خرداد ماه شدیم و من تو این روزا سعی میکنم تا جایی که امکان داره قند عسلی رو ببرم بیرون تا از هوای بهاری نهایت استفاده رو ببره و حسابی تو محیط پارک بازی کنه البته بعضی روزها واقعا هوا گرمه و سعی میکنم این برنامه رو تو بعد ازظهر داشته باشیم که کمی هوا خنک تر میشه یعنی اگه بخوام یه روز خدایی نکرده شهراد رو نبرم پارک که اصلا و به هیچ عنوان شازده به ما تخفیف نمیده و خیلی شیک کفششو میپوشه و میره جلوی در می ایسته و میگه مامانی خدافظ من رفتم  و این جمله رو بار ها و بارها تکرار میکنه تا اینکه منم برم لباس بپوسم و آقا شهراد و ببرم پارک تا به هدفش برسه  آخه پسر من مامانی یه عالمه کار دار...
2 خرداد 1394

نوروز 1394

            بهار 94 هم رسید و ما برای سومین سال شهراد عزیزم رو پای سفره هفت سین در کنار خودمون داریم   نازنینم این فصل ها آمدنی و رفتنیند ولی وجود شما تو زندگی ما مخصوصا با اون همه شیرین زبونی و بلبل زبونی سرتا سر زندگی ما رو بهاری کرده.امیدوارم که بتونیم این غنچه زیبا و خوشرنگ و بو رو به بهترین شکل ممکن رشد و پرورش بدیم تا  استعداد و نیروی نهفته درونی وجودش شکوفا بشه و انشالله در آینده نزدیک به حال دورنی خوبی برسه و این حال رو به دیگران هم هدیه کنه،پسرم در کنار سفره هفت سین برایت درک این حال خوب و رسیدن به جایگاهی که جایگاه واقعی و حقیقی توست رو از خدای بزرگ در خواست کرد...
13 فروردين 1394

اسفند،ماه خاطره انگیز

شهرادم این اسفند ماه است ماهی که میرود تا همه طبیعت به نو شدن برسد ببین درختان کم کم آماده شکوفه زدن میشوند و گلها آماده به غنچه نشستن و این گوشه کوچکی از هنر نمایی خالق قادر ست بیا لذت ببریم از تماشای گل از تماشای درخت از آواز پرندگان و...که این انتهای نیایش است و لذت ببریم از زندگی کردن در کنار عزیزانمان که تکتکشان موهبتندو وجودشان غنیمت با یک دنیا عشق برایت مینویسم پسر جوانمردم آخرین ماه از سال 93 هم رسید،با همه شلوغی ها و خستگی از کار خونه و خرید و غیره خیلی این ماه قشنگ و دوست داشتنیه چون همه جا بوی نو شدن میده و همه در حال تکاپو هستن تا با تمیز کردن خانه و خرید لباس نو و مهیا کردن وسایل هفت سین و همچنین آماده کردن خوراکی های خو...
27 اسفند 1393